: منوی اصلی :
: درباره خودم :
: لوگوی وبلاگ :
: لینک دوستان من :
: آرشیو یادداشت ها :
: موسیقی وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
نوشته اند: زمانی، چند نفر از سادات نجف آباد اصفهان، به خدمت آیت الله بیدآبادی، رحمة الله علیه، آمدند و گفتند: چشمه آبی که از دامنه ی کوه جاری و مورد بهره برداری اهالی بود، چندی است خشکیده و ما در زحمت هستیم. دعایی کنید تا گشایشی حاصل شود. آن بزرگوار آیه شریفه:
لَو اَنْزَلْنا هذَا القُرآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِن خَشیَةِ الله؛(1) اگر این قرآن را بر کوه نازل می کردیم، مسلّماً می دیدی که کوه از ترس خداوند فروتن و در هم شکسته می شد. را بر کاغذی نوشت و به آنها داد و فرمود: اول شب، آن را بر قلّه آن کوه بگذارید و برگردید. آنها چنین کردند و چون به خانه خود رسیدند، صدای مهیبی از کوه بلند شد که همه ی اهالی شنیدند. چون صبح بیرون آمدند، دیدند چشمه ی آب، جاری است و شکر خدای به جا آوردند.
1- حشر آیه ی 21
نوشته شده توسط : رهروان